افشای: این صفحه حاوی پیوندهای وابسته به شرکای انتخابی است. در صورتی که پس از کلیک کردن بر روی آنها خرید انجام دهید، کمیسیون دریافت می کنیم.
با یک درمانگر معتبر و باتجربه صحبت کنید تا به شما کمک کند آنچه را که احساس میکنید در زندگیتان گم شده است شناسایی کنید. کافی است اینجا را کلیک کنید تا با یکی از طریق BetterHelp.com ارتباط برقرار کنید. .
آیا همیشه یک فکر آزاردهنده در پشت ذهن شما وجود دارد مبنی بر اینکه چیزی در زندگی شما “از دست رفته”؟
آیا آرزو دارید چیزی بیشتر داشته باشید یا چیزی متفاوت را تجربه کنید؟
شما تنها نیستید. این احساسی است که بسیاری از مردم دارند. اما این موردی است که میتوانید با زمان و توجه آن را بررسی کنید و راهحلهایی برای آن بیابید.
اجازه دهید این مقاله راهنمایی باشد تا در سفر اکتشافی به شما کمک کند.
اول، این احساس را کنار ندهید.
آیا معتقدید که حق ندارید احساس کنید که چیزی اشتباه است زیرا چیزهای زیادی برای شکرگزاری دارید؟ این نوعی شرطیسازی است که بسیاری از ما طی سالها به آن عادت کردهایم.
این بسیار شبیه به بیاعتبار کردن دردهای جسمی یا عاطفی است، زیرا شخص دیگری آن را بدتر کرده است، یا به شما گفته میشود شکرگزار باشید که هاگی منزجر کننده عمه فیونا را بخورید، زیرا بچههای کشور دیگری گرسنه میشوند.
فقط به این دلیل که چیزهای زیادی برای قدردانی و خوشحالی دارید، به این معنا نیست که احساس میکنید چیزی بیشتر میخواهید یا نیاز دارید، اشتباه است.
آیا “FOMO” را تجربه میکنید یا خود را با دیگران مقایسه میکنید؟
مفهوم “FOMO” (ترس از دست دادن) افراد زیادی را آزار می دهد. این احساسی است که به نوعی، علیرغم اینکه در زندگی خود احساس خوشبختی می کنند، چیزی وجود دارد که آن ها تجربه نمی کنند و باعث می شود احساس شادی یا رضایت بیشتری داشته باشند.
در اصطلاح اولیه، این سندرم “علف همیشه سبزتر است” است. این اغلب از نگریستن به تجربیات زندگی دیگران و این که آیا اگر زندگی شما بیشتر شبیه زندگی آنها بود، خوشحال تر خواهید بود.
به عنوان مثال، ممکن است با همسری شگفتانگیز رابطهای فوقالعاده داشته باشید، اما احساس میکنید اگر بچه دار میشوید، خوشحالتر میشوید. یا خانهای در مکانی باورنکردنی دارید، اما فکر میکنید که شاید محله بعدی کمی زیباتر باشد، یا اگر بازسازیهای اساسی ساختاری انجام داده باشید، خانهتان را بهتر میخواهید.
از خود بپرسید چرا چنین احساسی دارید. آیا به زندگی اطرافیان خود نگاه کرده اید و نسبت به آنچه که دارند حسادت می کنید، اما اینطور نیست؟
یا شاید شما زمان زیادی را در سایتهای رسانههای اجتماعی سپری کردهاید و احساس میکنید که مکان شما در مقایسه با آنها کهنه به نظر میرسد.
فقط به یاد داشته باشید که این نگاه های اجمالی به زندگی دیگران هرگز تصویر کاملی را به ما نمی دهد. مطمئناً، آن پست اینستاگرام در مورد اتاق نشیمن یک فرد ممکن است شگفتانگیز به نظر برسد، اما دعوای وحشتناکی که آنها صبح با همسرشان داشتند، یا اینکه بقیه خانه به هم ریخته است را به شما نشان نمیدهد.
شخصی که یک سلفی (به شدت فتوشاپی) منتشر کرده است که در آن شکم باورنکردنی خود را نشان می دهد، ممکن است یک اختلال جدی در خوردن داشته باشد که به سیستم قلبی عروقی و گوارشی وی آسیب می رساند.
اوه، و بله، اینها چند عکس بامزه از بچه یک نفر هستند، اما شما داستان کم خوابی وحشتناک و کابوس های پوشک را که همراه با آن است، درک نمی کنید.
ضرب المثلی وجود دارد که می گوید هر سکه دو روی دارد و شما فقط می توانید یکی از آنها را ببینید. همیشه در پشت صحنه چیزهای زیادی در جریان است که شما از آنها مطلع نیستید.
چگونه بفهمیم چه چیزی “از دست رفته است.”
احساس گم شدن چیزی به طور طبیعی منجر به این سوال میشود که آن چیز ممکن است چیست.
برخی از این سوالات و فعالیتها را در نظر بگیرید تا به شما در یافتن پاسخ کمک کند:
انرژی خود را صرف کارها یا تعهدات می کنید؟
در طول چند روز، به انرژی ای که برای انجام کارهای مختلف صرف می کنید توجه داشته باشید. سپس تعیین کنید که چه تعداد از آن کارها انجام شده است زیرا می خواهید آنها را انجام دهید یا به این دلیل که باید آنها را انجام دهید.
برای مثال، آیا بیشتر روز شما حول محور مراقبت از اعضای خانواده می چرخد؟ آیا از تهیه صبحانه برای خانواده به کار کردن برای پرداخت قبوض، نظافت بعد از آن و سپس خوابیدن میروید؟
در مقابل، چقدر وقت دارید که برای علایق و کارهای شخصی خود صرف کنید؟ چقدر زمان صرف ورزش، خواندن یا خلق می شود؟
اگر بیشتر انرژی شما صرف تعهدات میشود، جای تعجب نیست که احساس کنید چیزی در زندگیتان کم است.
در نظر بگیرید که کدام مشقتها را میتوان به دیگران واگذار کرد تا زمان بیشتری برای خود داشته باشید. سپس کارهایی را که برایتان مهم هستند اولویت بندی کنید و برای انجام آنها وقت بگذارید.
دو ارزش اصلی خود رشد و خدمات را در نظر بگیرید.
وقتی صحبت از چیزهایی می شود که ما را در زندگی برآورده می کنند، معمولاً به دو دسته تقسیم می شوند: رشد شخصی و خدمت به دیگران. اگر این موارد وجود نداشته باشند یا نامتعادل باشند، افراد ممکن است احساس ناامیدی و افسردگی کنند.
رشد شخصی (یا خود) حول محور چگونگی ادامه تکامل شما به عنوان یک فرد می چرخد. در مقابل، خدمات عموماً به معنای کارهایی است که ما برای رفاه دیگران انجام می دهیم.
به عنوان مثال، اولی ممکن است حول محور مراقبت از خود، سلامت، آموزش و خلاقیت باشد. با خدمت به دیگران، این ممکن است به معنای تعامل با افراد دیگر یا حیوانات، محیط محلی شما یا کل سیاره باشد.
چه مقدار زمان را به هر یک از این موارد اختصاص می دهید؟ آیا آنها به خوبی متعادل هستند؟ یا آنقدر خود را خسته و مشغول می بینید که نمی توانید زمان زیادی را به هیچکدام از آنها اختصاص دهید؟
کدامیک از اینها برای شما مهمتر است؟ و چگونه می توانید متعهد شوید که زمان بیشتری را برای انجام آنها صرف کنید؟
تغییرات کوچکی را در نظر بگیرید که میتواند نتایج طولانیمدتی داشته باشد.
به عنوان مثال، اگر احساس میکنید میخواهید بیشتر یوگا انجام دهید، اما زمان کافی در روز برای انجام آن ندارید، تعیین کنید که چه کاری را میتوانید تغییر دهید یا آن را کاهش دهید تا بتوانید ۳۰ تا ۶۰ دقیقه برای انجام آن اختصاص دهید. که یا اگر احساس میکنید زمان کافی را در طبیعت نمیگذرانید، یک روز در میان بیرون بروید.
کارهای کوچک مهربانی را به بچه های وحشی به خصوص در فصل زمستان انجام دهید. این کار میتواند به سادگی پرتاب کردن دانهها یا سوهان برای پرندگان و سنجابها، یا تقدیم یک مرغ نیمهخورده به برخی گربهها یا روباههای وحشی باشد.
این مهربانیهای کوچک به شما کمک میکند تا در مورد آنچه واقعاً در زندگی مهم است، یادآوری کنید. تلفن را زمین بگذارید و تماشا کنید که پرندگان از غذایی که برایشان می گذارید لذت می برند. دیگر حواس خود را از زندگیای که دارید پرت نمیکنید و کاملاً در آن غوطهور شوید.
وقتی اجازه نمیدهید توجهتان به جهات مختلف جلب شود، ممکن است متوجه شوید که «چیزی» که فکر میکردید گم شده است با وضوح شگفتانگیزی به شما میشناسد.
از خود بپرسید آیا کارهایی که به صورت روزانه انجام می دهید شما را به چالش می کشد و برآورده می کند.
در پایان روز، آیا میتوانید در رختخواب بخوابید و احساس رضایت یا موفقیت کنید؟ یا فقط خودت را در پوشش میاندازی و از قدرتها تشکر میکنی که یک روز دیگر تمام شد؟
اگر دومی باشد، به احتمال زیاد از اتفاقات روزانه راضی نیستید.
تفاوت زیادی بین تکمیل و تکمیل وجود دارد، و بسیاری از مردم این دو را گیج میکنند. حذف همه کارهایتان از فهرست «کارها» برای احساس کامل بودن عالی است، اما آیا وقتی که تمیز کردن توالت را تمام کردید قلبتان اوج گرفت؟
در مورد موادی که خود را با آنها پر می کنیم نیز همینطور است، چه برای اهداف سرگرمی یا خوراکی. فقط به این دلیل که چیزی گرسنگی یا کسالت را از بین می برد، به این معنی نیست که مغذی است. خوردن مشتی خاک اره شما را از گرسنگی باز می دارد و اکثر چوب ها از نظر فنی در هنگام مصرف غیر سمی هستند، اما این بدان معنا نیست که مواد مغذی به شما ارائه می دهد.
این را میتوان در مورد رسانههایی که مصرف میکنیم نیز گفت: تماشای ۵۷ فصل “لیسانس” ممکن است توجه شما را جلب کند و ذهن شما را از انحراف به همه جهات باز دارد، اما آیا واقعاً پس از تماشای آن احساس خوبی دارید؟
سعی کنید به جای درک تجربیات ناسالم یا توخالی، تجربیات رضایت بخش تری را انتخاب کنید.
آیا برای تأیید اعتبار یا ایجاد احساس خوبی نسبت به خود به دیگران وابسته هستید؟
این به معنای هر نوع سرزنش یا انتقاد نیست، بلکه دلیلی بالقوه برای این است که چرا ممکن است احساس کنید چیزی از دست رفته است.
برای مثال، آیا فقط زمانی احساس میکنید که در زندگی خوب عمل میکنید، اگر یکی از والدین یا شخصیتهای دیگر به شما بگوید که کار عالی انجام میدهید؟ آیا به دنبال تایید یا تقویت مثبت به افراد دیگر هستید؟
بسیاری از مردم با والدینی بزرگ شدند که هرگز احساس نمی کردند کاری که انجام می دادند به اندازه کافی خوب است. شاید والدین با افسردگی یا اختلالات شخصیتی دست و پنجه نرم می کردند. یا شاید آنها هرگز قرار نبودند پدر و مادر شوند و نمی توانستند پاسخ های عاطفی درستی ارائه دهند. در هر صورت، جوانان با این احساس بزرگ شدند که هرگز تشویق، مهربانی و عشقی را که به دنبالش بودند دریافت نکردند.
برخی ممکن است سعی کنند این خلأ را با سوء مصرف مواد مخدر یا الکل پر کنند. دیگران ممکن است با رشتههایی از روابط ناسالم مواجه شوند، زیرا سعی میکنند عشقی را که هرگز از اعضای خانواده دریافت نکردهاند، بیابند.
اگر متوجه شدید که دائماً به دنبال پاسخهای مثبت از سوی دیگران هستید تا آنچه را که فکر میکنید در زندگیتان گم شده است پر کنید، این میتواند به خوبی یکی از منابع باشد.
این یک فرصت عالی برای شماست تا به بزرگترین تشویق کننده و مدافع خود تبدیل شوید. خود را طوری تغذیه کنید که در گذشته توسط دیگران پرورش نیافته اید. به جای اینکه قدرت خود را به دیگران واگذار کنید و امیدوار باشید که آنها از شما مراقبت خواهند کرد، قدم بردارید و از خودتان مراقبت کنید.
در اصل، نگهبان و مراقب محبوب خود باشید که همیشه به آن نیاز داشتید.
ببینید چه کسانی را بیشتر تحسین می کنید و دلیل آن را دریابید.
آیا شخصیت مشهور یا تاریخی مهمی وجود دارد که واقعاً آن را تحسین کنید؟ کیه؟ چرا اینقدر به آنها احترام می گذارید؟ آیا به این دلیل است که کاری را که آنها در زندگی خود انجام داده اند دوست دارید، یا به این دلیل که آرزو می کنید شما هم همین کار را انجام دهید؟
اگر مورد دوم است، چه چیزی شما را از الگوبرداری از آنها باز می دارد؟
افرادی که آنها را تحسین می کنید می توانند چیزهای زیادی در مورد خودتان به شما بگویند. برای مثال، افرادی که کسانی را که کارهای گسترده ای انجام می دهند تحسین می کنند، معمولاً قلب های بزرگی دارند. در همین حال، کسانی که به درجه بالایی از آمادگی جسمانی احترام می گذارند و آنها را تحسین می کنند ممکن است احساس کوچکی و ضعف کنند، اما در آرزوی قدرت و انعطاف بیشتر هستند. کسانی که نویسندگان یا فیلمسازان را تحسین می کنند، ممکن است رویای کشف این نوع خلاقیت برای خلق آثاری را داشته باشند که دیگران را سرگرم و الهام بخشد.
برای مثال، بزرگترین قهرمان شریک زندگی من همیشه هیلدگارد فون بینگن بوده است. احتمالاً هرگز نام او را نشنیده اید، اما او یک صومعه قرن دوازدهم، معتدل، شفا دهنده و بینا بود. شریک زندگی من به عنوان یک طراح گرافیک و کارگردان هنری حرفه ای عالی داشت که او کاملاً از آن متنفر بود. او همیشه احساس میکرد چیز مهمی در زندگیاش گم شده است، و متوجه شد که به این دلیل است که به هدف زندگیاش وفادار نبوده است.
بنابراین، طراحی را رها کرد، یک گیاهپزشک شد، یک سری زبانها را یاد گرفت و اکنون به طور تمام وقت از کابین ما در جنگل مینویسد. او تا جایی که ممکن است وقت خود را صرف کمک به دیگران می کند، چه از طریق کلماتی که می نویسد و چه داروهایی که تهیه می کند.
مطمئناً، این انتقال دشوار بود و زندگی او به طرز چشمگیری تغییر کرد، اما احساس رضایتی که او اکنون دارد ارزش دردهای زایمان را داشت تا او را به اینجا برساند.
قهرمان شما کیست؟ یا اگر به دلایل مختلف بیش از یک مورد دارید، آن دلایل چیست؟
چرا این افراد را تحسین می کنید؟ آیا برای دستاوردهای آنهاست؟ قدرت آنها؟ شجاعت؟ خلاقیت؟
اگر زندگی شما کمی بیشتر شبیه زندگی آنها باشد، آیا فرد شادتری خواهید بود؟ و اگر اینطور است، چه تغییراتی باید انجام دهید تا مسیر مشابهی را دنبال کنید؟
اگر فردی که بیشتر تحسینش میکنید یک ورزشکار سهگانه المپیک است، پس لزوماً لازم نیست که به سختی او تمرین کنید تا به اصطلاح با کفشهایش بدوید (و دوچرخه سواری کنید، و شنا کنید). اما شما می توانید نوعی از فعالیت بدنی را انجام دهید که برای شما جذاب باشد. قدرت و استقامت را به گونه ای ایجاد کنید که برای شما امکان پذیر باشد و با اهداف قابل دستیابی کامل شود.
آیا شما از تحسینکنندگان بزرگ کار استیون هاوکینگ هستید، اما در کلاسهای علمی به طرز بدی شکست خوردهاید؟ هیچ اشکالی ندارد که درباره موضوعی که دوست دارید بیشتر بخوانید. یک تلسکوپ خوب تهیه کنید و کمی به خودتان نجوم یاد بدهید. به دنبال فیلم های مستند باشید، شاید یک میکروسکوپ تهیه کنید و اسلب های معدنی را بررسی کنید.
همیشه کاری وجود دارد که می توانید انجام دهید که به قلب و روح شما کمک می کند.
آیا یک رویا یا هدف زندگی بزرگ را قربانی کردید، اما واقعاً از آن دست نکشیدید؟
بسیاری از ما در دوران کودکی در مورد چیزهای شگفت انگیزی که می خواستیم در زندگی خود تجربه کنیم، رویاهای بزرگی داشتیم. اما چند نفر از ما واقعاً آنها را انجام دادیم؟
مطمئناً، برخی از آنها کمی غیر واقعی بودند که بتوان آن را دنبال کرد. منظورم این است که دوستم وقتی ما هفت ساله بودیم میخواست ماشین آتش نشانی شود، اما نمیتوانم تصور کنم که آنطور که او میخواست انجام شود.
سایر رویاها واقعی تر و دست یافتنی تر هستند، مانند سفر به سراسر جهان، تبدیل شدن به یک متخصص هنرهای رزمی، نوشتن یک رمان، یا زندگی برای مدتی با فیل ها.
برخی افراد زمان و تلاش زیادی برای دستیابی به این موارد صرف می کنند تا کوتاهی کنند. اما اکثریت قریب به اتفاق آن رویاها را کنار میگذارند و در وهله اول تلاش برای دنبال کردن آنها را به خود زحمت نمیدهند. شاید می ترسند اگر تلاش کنند شکست بخورند. یا آنها را به عنوان احمقانه قلمداد می کنند و توجه آنها را به مسائل کاربردی تر معطوف می کنند.
اگرچه این رویاها و اهداف به دلایلی وجود دارند. در اعماق وجود، هر یک از ما چیزی قدرتمند داریم که ما را به تجربه چیزهای خاصی می کشاند. این مانند یک گرسنگی عمیق و مشتاق برای یک وعده غذایی خاص است. این مایه تاسف است که در نظر بگیریم که ما میتوانیم این غذا را بچشیم فقط اگر تلاش واقعی برای انجام این کار داشته باشیم.
آیا هنوز هم چنین رویاهایی دارید که در حال جوشیدن هستند؟ اگر چنین است، چه چیزی شما را از تلاش برای دنبال کردن آنها باز می دارد؟
آیا از چیزی که کم است آگاه هستید اما از پیگیری آن می ترسید؟
دلیل دیگری وجود دارد که چرا ممکن است کسی احساس کند چیزی در زندگیاش گم شده است و آن زمانی است که در حال انکار هستند. در واقع، آنها ممکن است به خوبی بدانند چه چیزی کم است، اما یا نمی توانند با آن روبرو شوند یا نخواهند بود.
در نتیجه، آنها به حفظ وضعیت موجود ادامه میدهند و در سطح ناخودآگاه به دنبال چیزی هستند که واقعاً میخواهند.
فرض کنید در یک رابطه یا ازدواج طولانی مدت هستید. شما چند تا بچه دارید، یک شغل مناسب، یک خانه خوب، و همه چیز کاملاً ثابت است. مطمئناً، هر روز کمی شبیه به روز گراندهاگ است، اما همه آن احساس امنیت و راحتی دارد. شما فقط نمی خواهید در مورد این واقعیت که فقط در حال انجام مراحل هستید زیاد فکر کنید.
بنابراین تلویزیون تماشا میکنید یا همیشه رادیو دارید تا هرگز در سکوت نباشید. هرگز با افکار خود خلوت نکنید شاید بیش از حد معمول با اضطراب و افسردگی دست و پنجه نرم می کنید. زمانی که مردم زندگیهایی را انجام نمیدهند که مطابق با ذات خود نباشند، این موارد سختتر میشوند.
این میتواند (و معمولاً) تشدید شود تا زمانی که در یک شام بزرگ تعطیلات خانوادگی سالانه دچار یک حمله عصبی شوید، زمانی که از شما منفجر شود که همجنسگرا یا تراجنسیتی هستید یا میخواهید شغلی را به عنوان سیرک دنبال کنید. مجری.
حقیقت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، تمایل شگفت انگیزی دارد که آشکار شود. معمولاً با یک انفجار عظیم از احساسات.
اگر میدانید که حقیقت بسیار شدیدی وجود دارد که راه خود را به سطح میرساند، ممکن است بخواهید آن را مرتب کنید. در غیر این صورت، این احساس “چیزی از دست رفته” احتمالاً شما را از بین می برد و تا زمانی که به آن رسیدگی نشود به سلامت روحی و جسمی شما آسیب می رساند.
زمان رزرو را با یک درمانگر یا مربی زندگی در نظر بگیرید.
اگر سعی می کنید مقداری جستجوی روح انجام دهید و هنوز نمی توانید بفهمید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، شما ممکن است بخواهید مدتی را با یک متخصص رزرو کنید. این بدان معنا نیست که شما ضعیف اراده هستید یا چیز دیگری، بلکه به این معنی نیست که برای کشف ریشه مسائل به کمک نیاز دارید.
شاید چیزهایی در اوایل کودکی شما اتفاق افتاده است که اکنون شما را تحت تاثیر قرار داده است و شما حتی متوجه آن نشده اید. ممکن است یک فقدان در اوایل زندگی تان این احساس را به شما بدهد که انگار همیشه در غم و غیبت هستید. یا شاید شما آنقدر زمان صرف کرده اید که تمام انرژی خود را بر روی نیازهای دیگران متمرکز کنید که از نیازهای خود یا حتی واقعاً خود آگاه نیستید.
درمانگران میتوانند به پرسیدن سؤالات درست کمک کنند تا مشخص شود این احساسات از کجا سرچشمه میگیرند. سپس میتوانید به سمت جایی که (و چه کسی) میخواهید باشید، کار کنید، با درک بیشتر در مورد اینکه چرا این احساس را داشتهاید.
اگر می خواهید با یک درمانگر صحبت کنید، ممکن است بخواهید جلسات درمانی آنلاین ارائه شده توسط BetterHelp.com. شما میتوانید مستقیماً با یکی از درمانگران آموزش دیده و باتجربه آنها در خانه خود از طریق ویدیو، تلفن یا پیام فوری صحبت کنید. اینجا را کلیک کنید برای اطلاعات بیشتر.
بهعنوان روش دیگر، اگر توانستهاید چیزهایی را که از دست دادهاند مرتب کنید، اما نمیدانید چگونه به زندگیای که میخواهید ادامه دهید، یک مربی زندگی یا درمانگر میتواند با ابزارهایی که برای رسیدن به آن نیاز دارید به شما کمک کند. ممکن است احساس کنید که مانعی غیرقابل عبور پیش روی شماست، اما همیشه راهی برای عبور از آن وجود دارد.
گاهی اوقات ما فقط به یک دوست در ساحل دیگر نیاز داریم تا طناب را پرتاب کند تا به ما در شنا کردن در ساحل کمک کند.
اگر فکر میکنید یک مربی زندگی چیزی است که برای کمک به شما در ایجاد نوع زندگی مورد نظرتان نیاز دارید، اینجا را کلیک کنید تا با یکی از نزدیکان خود ارتباط برقرار کنید.
شاید اصلاً چیزی کم نباشد: به شما یاد داده اند که احساس کنید که باید وجود داشته باشد.
گاهی اوقات، نبود یک چیز بسیار قدرتمندتر و زیباتر از خود یک چیز است. منظورم این است که ما دوست داریم به وسعت وسیع آسمان باز و بدون ابر نگاه کنیم، درست است؟ برای اینکه در نوع خود باشکوه باشد، نیازی به بسته بندی پر از «موارد» نیست.
از روز اول، بیشتر ما غرق این ایده هستیم که همیشه باید به دنبال چیز بزرگ بعدی باشیم. به جای تمرکز بر آنچه که داریم و از آن راضی باشیم، باید به سمت هدف بعدی، نسخه بعدی اپل، چیز بعدی… گام برداریم.
در نتیجه، تعجب آور نیست که بسیاری از ما احساس می کنیم چیزی در زندگی ما کم است. ما شرطی شدهایم که انتظار داشته باشیم شکاف خمیازهای را در درون خود داشته باشیم که باید با «موارد» پر شود، اما هرگز پر نشود. هرگز سیر نشد.
ایده در اینجا این است که کمبودی در درون ما وجود دارد. حفره ای که ما را به یاد پوچی، ترس، نیاز و مرگ می اندازد. چیزی که باید به هر صورت ممکن وصل شود.
در عوض، این فضای درون یکی از بزرگترین هدایای بشریت است. به جای اینکه یک غیبت خمیازه ای باشد، ممکن است یک دروازه باشد. مرکز شهود.
آنچه که احساس میکنید ممکن است «از دست رفته» در واقع فقط مجموعهای داخلی از کف دستهای باز باشد که آماده دریافت چیزی شگفتانگیز است که در راه شماست. یا کتابی که آماده باز شدن است تا بتوانید هدف واقعی زندگی خود را تعیین کنید.
همیشه بهانههای زیادی وجود خواهد داشت که چرا کسی نباید مسیر یا خواستهای را دنبال کند که واقعاً الهامبخش او باشد. شاید آنها در زندگی فعلی خود “ایمن” و راحت هستند یا نمی خواهند اطرافیان خود را ناامید کنند. یا شاید راهی که می خواهند طی کنند دشوار و غیر متعارف باشد. آنها ممکن است در خطر طرد شدن باشند، یا ممکن است مجبور شوند بدون شبکه ایمنی خانوادگی پرواز کنند تا دوباره به آن سقوط کنند.
اما زندگی اگر ماجراجویی نباشد چه فایده ای دارد؟ تعداد کمی از مردم با خیال راحت از اینکه زندگیشان قابل اعتماد و بژ است روی بالین مرگ دراز میکشیدند. در واقع، در میان بزرگترین تاسفهایی که کارکنان مراقبتهای آسایشگاه از افراد در حال مرگ میشنوند، دو مورد از آنها عبارتند از: «کاش شجاعت این را داشتم که یک زندگی صادقانه برای خودم داشته باشم، نه زندگی که دیگران از من انتظار داشتند. ” و “کاش ریسک بیشتری می کردم.“
اگر احساس میکنید چیزی در زندگیتان کم است، بدانید که پر کردن آن برای شما کاملاً ممکن است. اکنون شروع می شود.
شما نیز ممکن است این موارد را دوست داشته باشید: